تک پارتی یونگی[عذرخواهی بی صدا!....]
ظرف هارو محکم به صدا در میاورد و
روی میز میچید طوری که انگار تقاص
یه اشتباه رو پس میدن
یونگی:اه میشه بس کنی؟
_نهــ
یونگی:واقعا این کار ها اذیتم میکنه..خیلی خستم بهتر نیست ادامش ندی؟
_یونگی دقت کردی هر روز اخلاقت دار....
یونگی:اخلاقم داره؟ادامش؟
_هیچیبیخیال
یونگی:پس چرا حرفت رو زدی که دیگه ادامش ندی؟
_.....
یونگی:هوف دیگه از زندگی کردن باهات خسته شدم
_هیچکسی مجبورت نکرده که باهام زندگی کنی..
یونگی:پس میخوای تنها ولت کنم برم؟
_این چیزیه که خودت میخوای نه من
یونگی:من این حرفو نزدم
_کافیه دیگه..با حرفات همه چیز رو میگی،خیلی وقته باهم وقت نگذرونیم وحرف نزدیم من حق دارم از دستت عصبی باشم..تو یادت رفته من کی ام؟
یونگی:ببخشید..میدونم حق با توعه،من منظوری از حرف هام نداشتم..فقط زیادی تحت فشار بودم کار های شرکت و دزدیده شدن محموله ها واقعا رو مخمه
_......
یونگی:میدونم فایده ای نداره ولی ببخشید
_باشه..نمیتونم نبخشمت
یونگی:متاسفم واقعا...بخاطر حرفام و کارام
_مشکلی نیست
بوسه طولانی ای رو شروع کرد
که مثل یه عذرخواهی بی صدا بود
همینطور که دستاش همچنان دور کمرش
حلقه شده بود
با صدای اروم حرف زد
_اه..میدونی چطور کاری کنی تا دلمو بدست بیاری نه؟!
بالاخره یه دونه رو خوب تموم کردم
روی میز میچید طوری که انگار تقاص
یه اشتباه رو پس میدن
یونگی:اه میشه بس کنی؟
_نهــ
یونگی:واقعا این کار ها اذیتم میکنه..خیلی خستم بهتر نیست ادامش ندی؟
_یونگی دقت کردی هر روز اخلاقت دار....
یونگی:اخلاقم داره؟ادامش؟
_هیچیبیخیال
یونگی:پس چرا حرفت رو زدی که دیگه ادامش ندی؟
_.....
یونگی:هوف دیگه از زندگی کردن باهات خسته شدم
_هیچکسی مجبورت نکرده که باهام زندگی کنی..
یونگی:پس میخوای تنها ولت کنم برم؟
_این چیزیه که خودت میخوای نه من
یونگی:من این حرفو نزدم
_کافیه دیگه..با حرفات همه چیز رو میگی،خیلی وقته باهم وقت نگذرونیم وحرف نزدیم من حق دارم از دستت عصبی باشم..تو یادت رفته من کی ام؟
یونگی:ببخشید..میدونم حق با توعه،من منظوری از حرف هام نداشتم..فقط زیادی تحت فشار بودم کار های شرکت و دزدیده شدن محموله ها واقعا رو مخمه
_......
یونگی:میدونم فایده ای نداره ولی ببخشید
_باشه..نمیتونم نبخشمت
یونگی:متاسفم واقعا...بخاطر حرفام و کارام
_مشکلی نیست
بوسه طولانی ای رو شروع کرد
که مثل یه عذرخواهی بی صدا بود
همینطور که دستاش همچنان دور کمرش
حلقه شده بود
با صدای اروم حرف زد
_اه..میدونی چطور کاری کنی تا دلمو بدست بیاری نه؟!
بالاخره یه دونه رو خوب تموم کردم
۲.۵k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.